دنیای متفاوت یه پسره ×مغرور×

ساخت وبلاگ
یکی دو ماه قبل کنکور یه بچه آ یه ربات فرستاد تو جی پی که میتونستی  با یه ناشناس صبت کنی منم رفتم اسگلشون میکردم میفرستادم توجی پی  بچه هار هار میخندیدن... توهمون ربات بامهدیه اشناشدم پرستاری میخوند شبانه ولی بازم میخواس  کنکور بده ولی جالبترین قسمتش این بود که مامان باباش جدااز هم زندگی  میکردن ولی به خاطر بچه هاشون طلاق نگرفته بودن... یه داداش کوچیکتر داشت که اصلا باهم رابطه خوبی نداشتن... یه جور دنیای متفاوت یه پسره ×مغرور×...
ما را در سایت دنیای متفاوت یه پسره ×مغرور× دنبال می کنید

برچسب : ناشناس, نویسنده : mansashamo بازدید : 60 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 21:50

فکر کنم مرداد ماه بود.. وبگردی می کردم که بطور خیلی اتفاقی و زنجیره ای رفتم وبلاگی به اسم دختری از سرزمین آریایی.ساره نویسندش بود..رمان مینوشت.نمیدونم کدوم کامنتش یا کدوم لحنش باعث شد تشویق شم برم وبلاگشیه وبلاگ تاااریک... با متنایی کاملا غمگین ولی یه عنصری داشت که باعث میشد به دلم بشینه...چنبار میخوندم پستاشو ولی نظر نمیذاشتم.نمیدونم چرا کلا یه عادتی داشتم نظر نمیذاشتم.. گفتم بزار تشویقش کنم..یا دنیای متفاوت یه پسره ×مغرور×...
ما را در سایت دنیای متفاوت یه پسره ×مغرور× دنبال می کنید

برچسب : الان,دلگرمی,اینهمه,مشکل,داره,لبخند,میزنه, نویسنده : mansashamo بازدید : 50 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 21:50